سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسی خرد که اسیر دست هوسی امیر است . [امام علی علیه السلام]

زن نوشت
نویسنده :  دریا

در موضوع قواى علمى، وقتى سخن از تعلیم اسماء است، آن را به انسانیت انسان واگذار مى‏کند. وبه هنگام طرح قصه آدم‏سلام الله علیه مى‏فرماید: «فتلقى آدم من ربه کلمات‏» (2) سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود.

در تبیین وتفسیر کلمات آمده است که منظور انوار عترت طاهره است، بدین معنا که انوار عترت طاهره همان مقامات علمى است که حضرت آدم‏سلام الله علیه آن را تلقى کرد وزمینه نجات او فراهم گردید ودر این میان همانطور که حضرت امیرسلام الله علیه در مجموعه عترت قرار دارد، حضرت زهرا هم در آنجا مى‏تابد واین که فاطمه زهراصلوات الله علیها معروف ومشهور شده، نه براى آن است که، زن تنها در حضرت زهرا خلاصه شده است‏بلکه به این دلیل است که آن حضرت دیگران را تحت الشعاع قرار داده است. به عنوان مثل معصومین دیگر نیز مانند حضرت امیرسلام الله علیه، معروف نیستند واگر در عرف بخواهند مثل ذکر بکنند، به حضرت على(ع) مثل مى‏زنند. در صورتى که همه ائمه نور واحدند. همانطورى که در بین معصومین، امیرالمؤمنین‏صلوات الله علیه معروف والگو شده است، در بین زنان هم حضرت فاطمه زهراصلوات الله علیها اشتهار یافته است وگرنه زنان فراوانى بودند که هم از عصمت‏برخوردارند وهم از کمال متعارف وفوق متعارف، ولیکن علت این که حضرت زهرا در بین زنان معروف شده همان علتى است که بدان سبب، حضرت على(ع) در بین ائمه معروف شده است.

پس مراد از لفظ کلمات در آیه شریفه «فتلقى ادم من ربه کلمات‏» اسماء الهى است وبارزترین مصداق اسماء الهى، عترت طاهره‏اند که در بین آنان، فاطمه زهرا - صلوات الله علیها - مى‏درخشد.

منبع: زن در آیینه جلال و جمال – آیت الله جوادی آملی

توجه: این مطلب توسط پارسی بلاگ برگزیده شده است و بدین وسیله از پارسی بلاگ تشکر می شود.
صفحه اصلی وبلاگ 


پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:52 صبح
نویسنده :  دریا

قرآن از نظر محتوا، مى‏فرماید: کمالات انسانى، در مبدا شناسى، معاد شناسى، و وحى ورسالت‏شناسى است، یعنى کمال، در داشتن جهان بینى‏الهى است، به این معنا که: جهان، آغازى دارد به نام «خدا واسماء حسناى او» وانجامى دارد به نام «معاد» وقیامت ودوزخ وبهشت و... وبین این آغاز وانجام، «صراط مستقیمى‏» است. که مساله وحى ونبوّت در این صراط مستقیم است.

چون در متن جهان بیش از مبدا ومعاد ورابطه بین مبدا ومعاد چیزى نیست، لذا اصول دین هم بیش از سه اصل نیست، اوّل، مبدا شناسى; دوم، معادشناسى; سوم، پیامبرشناسى، واین جمله که از امیرالمؤمنین... نقل شده است: «رحم اللّه امرءً عرف من این وفى این وَالى این‏» خداى رحمت کند کسى را که بداند از کجا و در کجا وبه کجاست.

گفته‏اند ناظر به این سه اصل دینى است، ودر فهمیدن این سه اصل ذکورت وانوثت‏شرط نیست، یعنى نه مذکر بودن شرط است ونه مؤنث‏بودن مانع. انبیا هم که انسانها را به این سه اصل دعوت نموده‏اند نه دعوتنامه‏اى براى خصوص مردها فرستاده‏اند ونه زنها را از شرکت در این مراسم محروم داشته‏اند. وقتى قرآن کریم از زبان پیامبر اکرم صلى الله علیه واله فرماید: ادعو الى اللّه على بصیرة‏ انا ومن اتّبعنی (1) «من وهر که از من پیروى کرد دعوت مى‏کنیم به سوى خدا واز روى بصیرت.» این دعوت، شامل همه انسانهاست، واگر پیامبرى دعوتنامه براى یک مرد به عنوان زمامدار یک کشور مى‏نویسد، پیامبر دیگرى هم دعوتنامه براى یک زن به عنوان زمامدار یک کشور مى‏نویسد. اگر رسول خدا صلى الله علیه و اله زمامداران مرد را به اسلام دعوت کرد، سلیمان‏ سلام اللّه علیه هم زمامدار زن را به اسلام فراخواند، هم دعوتها عامّ‏اند وهم مدعوّها، وهیچ اختصاصى در بین نیست.

پى‏نوشت: 1. یوسف، 108.

منبع: زن در آیینه جلال و جمال – آیت الله جوادی آملی


پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:51 صبح
نویسنده :  دریا

آیاتى که علم را ارزش مى‏داند، جهل را ضد ارزش، ایمان را ارزش مى‏داند وکفر را ضد ارزش، ذلّت وعزّت، سعادت وشقاوت، فضیلت ورذیلت، حقّ وباطل، صدق وکذب، تقوا وفجور، اطاعت وعصیان، انقیاد وتمرّد، غیبت وعدم غیبت، امانت وخیانت را عنوان مسائل ارزشى وضد ارزشى مى‏داند هیچکدام از این اوصاف را نه مذکر مى‏داند ونه مؤنث. چه اینکه موصوف این اوصاف نیز هرگز بدن مردانه یا زنانه نیست. یعنى بدن انسان: مسلمان یا کافر، عالم یا جاهل، متّقى یا فاجر، صادق یا کاذب، محقّ یا مبطل، فاضل یا رذیل نیست.

عقل نظرى که وصفش اندیشه وعلم است ودل نیز که در پى کشف وشهود است، جان، که وصفش فجور وتقوا است، نه مؤنث است نه مذکّر، چه این که فجور وتقوا هم، نه مذکر است ونه مؤنث. ادامه مطلب...

پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:51 صبح
نویسنده :  دریا

اگر جسم نقشى در انسانیّت انسان مى‏داشت‏به عنوان تمام ذات یا جزو ذات ممکن بود سخن، از مذکر ومؤنث قابل طرح باشد، وباید بحث مى‏شد که آیا، این دو صنف متساویند یا متفاوت؟ ولى اگر حقیقت هرکسى را روح او تشکیل دادجسم او ابزارى بیش نبود، واین ابزار هم گاهى مذکر است وگاهى مؤنث وروح نه مذکر بود ونه مؤنث، قهراً بحث از تساوى زن ومرد یا تفاوت این دو صنف در مسائل مربوط به حقیقت انسان رخت‏بر مى‏بندد، یعنى سالبه به انتفاء موضوع، خواهد بود، نه به انتفاء محمول.

قرآن کریم حقیقت هر انسانى را روح او دانسته وبدن را، ابزار وى مى‏داند واین منافات ندارد با این که انسان در نشئه دنیا وبرزخ وقیامت، بدنى متناسب با همان نشئه ومرحله داشته باشد، البته همان طورى که در دنیا بدن دارد، وبدن فرع است -نه اصل، ونه جزو اصل در برزخ وقیامت نیز چنین است. چه این که قرآن کریم بدن را که فرع است، به طبیعت، وخاک وگل نسبت مى‏دهد وروح را که اصل است‏به خداوند اسناد مى‏دهد ومى‏فرماید: قل الرّوح من امر ربّی (1) قهراً روح انسان منزّه از ذکورت واُنوثت مى‏باشد. ادامه مطلب...

پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:49 صبح
نویسنده :  دریا

در هر بحثى نباید ملتزم شد که حتماً به نحو ایجاب پاسخ داده شود، زیرا ممکن است ثمره یک بحثى فقط سلب باشد، مثلاً گاهى انسان وارد بحث‏حقوق زن مى‏شود بدین امید که نتیجه آن تساوى این دو صنف یا تفاضل آنها باشد ولى بعد معلوم مى‏شود که ثمره آن سلبى است. هرگز نباید توقع داشت که ثمره استنباط، یکى از دو امر تساوى یا تفاضل باشد، بلکه ممکن است نتیجه بحث این باشد که زن ومرد، نه مساویند ونه متمایز، براى این که موضوعى براى تساوى یا تفاوت نیست. به عبارت دیگر: گاهى انسان وارد بحث مى‏شود که مثلاً آیا الف وباء مساوى هم هستند یا متمایزند، در اینجا سرانجام احد الامرین را اعلام مى‏کند ومى‏گوید: الف وباء که دو امرند وهر دو موجودند، مثلاً باهم مساویند ویا این که متمایزند. در این محور خاص، قضیه، منفصله حقیقیّه است -از دو حال بیرون نیست، امّا گاهى انسان وارد بحث مى‏شود تا تساوى یا تفاوت را بیابد، لیکن وقتى دقیق مى‏شود مى‏بیند نه الفى در میان است ونه بائى، آنگاه باید بگوید: موضوعى براى بحث تساوى یا تفاوت نیست. براى این که تساوى وتفاوت عدم وملکه هستندیعنى یک موضوع خاص وقتى در خارج موجود است، این موضوع با موضوع دیگر از دو حال بیرون نیست، یامساوى با اوست‏یا مساوى نیست، ولى اگر تعدّد وکثرتى در کار نبود، تساوى وتفاوتى هم نخواهد بود زیرا در اثبات یکى از دو امر یاد شده لازم است دو شى‏ء، موجود باشند تا باهم یا متساوى باشند ویا متفاوت.

 

قرآن کریم وقتى مساله زن ومرد را مطرح مى‏کند مى‏گوید: این دو را از چهره ذکورت وانوثت نشناسید بلکه از چهره نسانیت‏بشناسید وحقیقت انسان را روح او تشکیل مى‏دهد، نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تامین مى‏کند نه جسم او، ونه مجموع جسم وجان.

منبع: زن در آیینه جلال و جمال – آیت الله جوادی آملی


پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:49 صبح
نویسنده :  دریا

 

خلاصه آن که زن باید طرایف حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد ومرد باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوه‏گر کند یعنى جلال زن در جمال او نهفته است وجمال رد در جلال او تجلى مى‏یاید واین توزیع کار نه نکوهشى براى زن است ونه ستایشى براى مرد. بلکه رهنمود ودستور عملى هریک از آنهاست، تاهرکس به کار خاص خویش مامور باشد ودر صورت امتثال دستور مخصوص خود در خور ستایش گردد ودر صورت تمرد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن ومرد در نحوه ارائه اندیشه‏هاى درست ظهور مى‏نماید. وگرنه زن نیز چون مرد شایستگى فراگیرى علوم ومعارف را داشته وبایسته تقدیر وثناست; چه این که مرد شایسته ارائه هنرهاى ظریف بوده وبایسته ستایش وتقدیر است.

آفرینش از نظر قرآن کریم با جمال وزیبایى آمیخته است، هم جمال وزیبایى نفسى وهم جمال وزیبایى نسبى. خواه در قلمرو موجودهاى مادى وخواه در منطقه موجودهاى مجرد ومعنوى. استنباط جمال وزیبایى نفسى هر موجود در حد ذات خویش‏خواه ماده وخواه مجرد از انضمام دو آیه قرآن حاصل مى‏شود.
آیه اول: الله خالق کل شی‏ء (1) خداوند آفریننده هر چیز است. که دلالت دارد هر چیزى غیر خدا، مخلوق ذات اقدس خداوند است‏خواه مجرد باشد وخواه مادى، خواه از ذوات باشد خواه از اوصاف. ادامه مطلب...

پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:48 صبح
نویسنده :  دریا

شبهه دیگرى که مطرح مى‏شود حضور زن در جبهه و جهاد است. اولا: زن مى‏تواند در بخش مهمى از امور مربوط به جهاد حضور یابد، چرا که تمام جهاد، در سنگر بودن و تیراندازى کردن نیست علاوه بر کمک‏هاى تداکارتى پشت جبهه و متن جبهه، نقشه کشیدن و راهنمایى کردن نیز بخش‏هاى مهمى از جهاد به شمار مى‏آید، مگر آنان که در متن جنگ حضور دارند، همه کار نظامى مى‏نمایند؟ بخش قابل توجهى از آنان امور مربوط به نقشه‏بردارى، اطلاعات جنگى و... را به عهده دارند. زنها فقط امور تنگاتنگ نظامى را که کار شاق ودشوارى است، به عهده نمى‏گیرند نه این که از فیض جهاد محروم باشند. وثانیا: اگر کشورى در حال جنگ و دفاع است و از طرف بیگانه‏ها تهدید مى‏شود، زنها باید فاع کنند ولازمه دفاع آموزش نظامى دیدن است. پس در هیچ یک از این مسائل، زن مرحوم نیست‏بلکه در اکثر دشواریها و باربردارى وامانت‏داریها، در بسیارى از مصائب و مشکلات، زن همتاى مرد است. ادامه مطلب...

پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:46 صبح
نویسنده :  دریا

ارزش زن به عنوان هویت دینى وقتى روشن مى‏شود که گوشه‏اى از اسرار نکاح و رموز ازدواج از زبان صاحب وحى بازگو شود تا معلوم گردد که زن نه تنها ملعبه مرد نیست و نه تنها وابسته نمى‏باشد و نه تنها ابزار نیست‏بلکه چون بنیان مرصوصى است که مرد را از پرتگاه دوزخ مى‏رهاند و از انحراف نجات مى‏دهد و باهم از خطر تیرگى و تاریکى آسوده مى‏شوند وهماهنگ هم راه فلاح و صلاح و نجاح را طى مى‏کنند و از طلاح و تباه و تبار مى‏رهند.

رسول اکرم حضرت محمد بن عبدالله(ص) چنین مى‏فرماید: «من تزوج احرز نصف دینه‏» (1)

یعنى مردى که با زن ازدواج نماید و زنى که با مرد عقد زناشویى ببندد هر کدام نصف دین خود را حفظ نموده‏اند. یعنى هویت مرد براى زن در نکاح ونیز هویت زن براى مرد در ازدواج یک هویت دینى است نه غریزى و آمیزش حیوانى که در هر نر و ماده‏اى یافت مى‏شود، و باز پیامبر گرامى اسلام(ص) مى‏فرماید: «ما من شاب تزوج فی حداثة سنه الا عج‏شیطانه: یا ویله عصم منی ثلثی دینه، فلیتق الله العبد فی الثلث الاخر» (2)

یعنى:«هیچ جوانى نیست که در عنفوان جوانى ازدواج نماید مگر آن که شیطان مراقب وى ناله بر مى‏آورد که: او دو سوم دین خود را از من حفظ نموده است، بنده خدا بعد از ازدواج باید درباره یک سوم دیگر دین خود پرهیزکار باشد.» در این حال مرد یا زن جوان که پیوند زندگى مشترک را مى‏بندد با این عمل بخش مهم دین خود را حفظ مى‏نمایند. چنین نگرشى ملکوتى به زن ونگاه الهى به ازدواج و بینش آسمانى به تشکیل کانون مشترک زناشویى، هرگز مرد را وابسته یا آزاد نمى‏بیند و زن را نیز از نگاه وابستگى و ابزارى مصون مى‏داند.

پى‏نوشت‏ها: 1- جامع احادیث الشیعه، ج‏20، ص‏8. 2- همان ماخذ، ص‏9.

منبع: زن در آیینه جلال و جمال – آیت الله جوادی آملی

توجه: این مطلب توسط پارسی بلاگ برگزیده شده است و بدین وسیله از پارسی بلاگ تشکر می شود.
صفحه اصلی وبلاگ 

 


پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:45 صبح
نویسنده :  دریا

1- خوش بختانه و با کمال افتخار من یک زن هستم. دعوای اول هم اینکه برای مردهایی که به شوخی یا جدی ورد زبانشان است که زن ناقص عقل است، دلم می سوزد. کسانی که کلام حضرت علی (ع) را هم نفهمیده اند و چیزی را که نمی فهمند به ایشان نسبت می دهند. البته من تأکید می کنم که فمینیست نیستم و با این جریان پوچ ضد انسانی میانه ای ندارم. جماعتی که به اسم برابری حقوق زن، در عمل زن را تافته جدابافته از عالم هستی فرض می کنند و خواسته هایشان خنده دار است. اگر این جماعت فمینیست از این اداها در نیاورند، کسی جرئت نمی کند بگوید که زن ناقص عقل است.

2- به تفاوت های زن و مرد آشنایی دارم و به وظایف مختلفشان هم، پس عدالت را مساوی برابری نمی دانم.

3- برای تمام مردان (با عنایت ویژه به معنای اصلی مرد!) احترام قائلم.

4- فکر می کنم خیلی ها مثل من بعد از چند سال وبلاگ نویسی یک مرتبه چشم باز کرده اند دیده اند که چها پنج تا وبلاگ دارند و برای همه شان وقت ندارند. حالا من می خواهم تمرکزم را روی یک وبلاگ بگذارم و با توجه به توصیه اساتید برای اولین بار می خواهم در پارسی بلاگ وبلاگ داشته باشم. بعضی از مطالب وبلاگ های دیگرم را اینجا هم کپی می کنم و بعد از این روند وبلاگ را ادامه می دهم. به گمانم هفته ای یک بار چیزکی بنویسم و امیدوارم هفته ای یک بار به من سربزنید تا از تنهایی دلم نگیرد.

5- در وبلاگ های دیگرم از زن می نوشتم، از فنون خانه داری می نوشتم، از مسائل جاری کشور می نوشتم و گاهی هم می زدم به دریای شعر و ادب و هنر. حالا چطوری می خواهم همه را در یک وبلاگ جمع کنم چیزی است که فکر خودم را هم مشغول کرده.

توجه: این مطلب توسط پارسی بلاگ برگزیده شده است و بدین وسیله از پارسی بلاگ تشکر می شود.

صفحه اصلی وبلاگ 


دوشنبه 86/4/4 ساعت 1:49 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
قضاوت و مرجعیت زنان
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
54217 :کل بازدیدها
6 :بازدید امروز
12 :بازدید دیروز
درباره خودم
زن نوشت
دریا
یک زن خانه‏دار که یادش هست بهترین نعمت خدا عقل است و بیشترین لذت در زندگی، در نتیجه‏ی بهره گیری از همین عقل به دست می‏آید.
لوگوی خودم
زن نوشت
لوگوی دوستان
لینک دوستان
بی عینک
برو بچه های ارزشی
نافذ
طعم شیرین دو دقیقه
گاه نوشت های یک رهرو
مادرانه
شمیم وصل
قلم رنجه
شیدای بی نشون
مائدة من السماء(حجره طلبگی)
اشتراک
 
آرشیو
فنون خانه داری
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
طراح قالب