قرآن از نظر محتوا، مىفرماید: کمالات انسانى، در مبدا شناسى، معاد شناسى، و وحى ورسالتشناسى است، یعنى کمال، در داشتن جهان بینىالهى است، به این معنا که: جهان، آغازى دارد به نام «خدا واسماء حسناى او» وانجامى دارد به نام «معاد» وقیامت ودوزخ وبهشت و... وبین این آغاز وانجام، «صراط مستقیمى» است. که مساله وحى ونبوّت در این صراط مستقیم است.
چون در متن جهان بیش از مبدا ومعاد ورابطه بین مبدا ومعاد چیزى نیست، لذا اصول دین هم بیش از سه اصل نیست، اوّل، مبدا شناسى; دوم، معادشناسى; سوم، پیامبرشناسى، واین جمله که از امیرالمؤمنین... نقل شده است: «رحم اللّه امرءً عرف من این وفى این وَالى این» خداى رحمت کند کسى را که بداند از کجا و در کجا وبه کجاست.
گفتهاند ناظر به این سه اصل دینى است، ودر فهمیدن این سه اصل ذکورت وانوثتشرط نیست، یعنى نه مذکر بودن شرط است ونه مؤنثبودن مانع. انبیا هم که انسانها را به این سه اصل دعوت نمودهاند نه دعوتنامهاى براى خصوص مردها فرستادهاند ونه زنها را از شرکت در این مراسم محروم داشتهاند. وقتى قرآن کریم از زبان پیامبر اکرم صلى الله علیه واله فرماید: ادعو الى اللّه على بصیرة انا ومن اتّبعنی (1) «من وهر که از من پیروى کرد دعوت مىکنیم به سوى خدا واز روى بصیرت.» این دعوت، شامل همه انسانهاست، واگر پیامبرى دعوتنامه براى یک مرد به عنوان زمامدار یک کشور مىنویسد، پیامبر دیگرى هم دعوتنامه براى یک زن به عنوان زمامدار یک کشور مىنویسد. اگر رسول خدا صلى الله علیه و اله زمامداران مرد را به اسلام دعوت کرد، سلیمان سلام اللّه علیه هم زمامدار زن را به اسلام فراخواند، هم دعوتها عامّاند وهم مدعوّها، وهیچ اختصاصى در بین نیست.
پىنوشت: 1. یوسف، 108.
منبع: زن در آیینه جلال و جمال – آیت الله جوادی آملی