سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نزدیکترین مردم به درجه پیامبری، اهل دانش و جهادند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

زن نوشت
نویسنده :  دریا

آیاتى که علم را ارزش مى‏داند، جهل را ضد ارزش، ایمان را ارزش مى‏داند وکفر را ضد ارزش، ذلّت وعزّت، سعادت وشقاوت، فضیلت ورذیلت، حقّ وباطل، صدق وکذب، تقوا وفجور، اطاعت وعصیان، انقیاد وتمرّد، غیبت وعدم غیبت، امانت وخیانت را عنوان مسائل ارزشى وضد ارزشى مى‏داند هیچکدام از این اوصاف را نه مذکر مى‏داند ونه مؤنث. چه اینکه موصوف این اوصاف نیز هرگز بدن مردانه یا زنانه نیست. یعنى بدن انسان: مسلمان یا کافر، عالم یا جاهل، متّقى یا فاجر، صادق یا کاذب، محقّ یا مبطل، فاضل یا رذیل نیست.

عقل نظرى که وصفش اندیشه وعلم است ودل نیز که در پى کشف وشهود است، جان، که وصفش فجور وتقوا است، نه مؤنث است نه مذکّر، چه این که فجور وتقوا هم، نه مذکر است ونه مؤنث.

اگر مسائلى که به علم بر مى‏گردد -خواه علم حصولى خواه علم حضورى هیچکدام ذکورت وانوثت را نداشت، عالم که به علم حصولى، یا شهودى، متصف مى‏شود، آن هم نه مذکر است ونه مؤنث. واگر در مسائل علمى نه از جهت صفت ونه از لحاظ موصوف سخن از ذکورت وانوثت نبود، دیگر نمى‏توان بحث کرد که در مسائل علمى زن ومرد همتاى هم هستند، یا متمایز؟

وهمچنین در مسائل اخلاقى که به «عقل عملى‏» بر مى‏گردد مانند اراده، خلوص، ایمان، باور کردن، تهذیب، صبر، توکّل، ... ومسائلى از این قبیل هیچکدام، نه مذکرند ونه مؤنث، عقل عملى هم که موصوف به این مسائل اخلاقى است آن هم، نه مذکر است ونه مؤنث، یعنى اگر صبر، ذکورت وانوثت نداشت صابر نیز، مذکر ومؤنث نیست، نباید تصور کرد که چون یک جا مى‏گوییم صابر، ویک جا مى‏گوییم صابره، یک جا مى‏گوییم عالم وجاى دیگر مى‏گوییم عالمه، پس این تانیث لفظى در مسائل تحلیلى راه دارد، زیرا در این صورت از باب اخذ ما بالعرض مکان ما بالذات دچار مغالطه خواهیم شد، خواه به صورت تایید وابرام باشد وخواه به نحو تخریب ونقض.

روح صاحب ارزشها

قرآن کریم، هم محمولات قضایا را طرح مى‏کندچه ارزش است وچه ضد ارزش هم موضوعات را. ودر بیان موضوع این محمولها، گاه از روح سخن مى‏گوید، وگاه از نفس، فؤاد، یا قلب، وگاهى نیز از صدر سخن مى‏گوید و...، همه اینها حاکى از آن لطیفه الهى است که موجودى مجرد است، منتها چون روح یک بسیط محض نیست وشؤون گوناگونى دارد، لذا، قرآن کریم از روح انسان به مناسبت هر شانى که دارد نام مى‏برد، گاهى بر اثر تناسب با یک وصف خاص از روح، به قلب، یا به فؤاد، وگاهى به نفس وگاه نیز به صدر، یاد مى‏کند، این موارد نیز که موصوف محمول‏هاى ارزشى‏اند منزه از ذکورت وانوثت‏اند. پس هم صفت، منزه است، وهم موصوف، مبرى است، پس در هیچ مورد سخن از تساوى یا تفاوت مطرح نخواهد شد، واگر ما در مسائل علمى، که ملاک ارزش است وهمچنین در مسائل عملى، که معیار ارزش است، هیچ سخنى از مذکر ومؤنث نیافتیم، یقیناً موصوف آنها مذکر ومؤنث نیست -از باب تبعیت صفت وموصوف. چه این که، اگر در موصوف هم که روح است هیچ نشانه‏اى از مذکّر ومؤنث نیافتیم، یقیناً وصف او هم منزه از ذکورت وانوثت است این هم از راه تلازم، چه این که تحلیل نفسى هرکدام از صفت وموصوف هم ما را به این نتیجه مى‏رساند. یعنى، وقتى ما ثابت کردیم که موصوف وصفت منزه از ذکورت وانوثت است، دو نتیجه مى‏دهد: یکى بالمطابقه ویکى بالالتزام.

پى نوشتها: 1. اسراء، 85. 2. سجده، 10. 3. سجده، 11.

منبع: زن در آیینه جلال و جمال – آیت الله جوادی آملی


پنج شنبه 86/4/14 ساعت 1:51 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
قضاوت و مرجعیت زنان
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
54370 :کل بازدیدها
27 :بازدید امروز
8 :بازدید دیروز
درباره خودم
زن نوشت
دریا
یک زن خانه‏دار که یادش هست بهترین نعمت خدا عقل است و بیشترین لذت در زندگی، در نتیجه‏ی بهره گیری از همین عقل به دست می‏آید.
لوگوی خودم
زن نوشت
لوگوی دوستان
لینک دوستان
بی عینک
برو بچه های ارزشی
نافذ
طعم شیرین دو دقیقه
گاه نوشت های یک رهرو
مادرانه
شمیم وصل
قلم رنجه
شیدای بی نشون
مائدة من السماء(حجره طلبگی)
اشتراک
 
آرشیو
فنون خانه داری
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
طراح قالب